روز هشتم ماه مبارک رمضان
این شماره انسان در قرآن از سوره بقره آیات 30 – 39
قسمت سوم
مقدمه:
به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود.
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿31﴾
سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، اسامی این ها را به من خبر دهید!
در خصوص کلمه آدم می توان گفت آدم نام اولین انسان از انسان های موجود در کره زمین است و به فرزندان او نیز بنی آدم گفته می شود. مانند ابلیس که نام یک فرشته بوده واصحاب او را شیاطین می نامند. چنانچه بشر و انسان اسم جنس اند و فرد خاصی در کاربرد آن ها مد نظر نیست. اما بشر وقتی کاربرد دارد که بیشتر جنبه های فیزیکی وشکلی آدمیان مد نظر باشد؛ برای نمونه فرمود: قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ ، بگو جز این نیست که (من پیامبر هم) بشری همانند شما هستم (کهف 110). ولی انسان بیشتر وقتی استفاده می شود که جنبه های معنایی و روحی موردنظر باشد. و در مورد انسان می گوید: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلي رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقيهِ، ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد (انشقاق 6).
اول معلم هستی خداست؛ چرا که عالم مطلق و اول و آخر علم خداست. او ست که به بشر قدرت یادگیری و آموختن از یک سو و قدرت یاددهی و انتقال آموخته ها را از دیگر سو به بشر ارزانی داشت؛ چنانچه در اولین آیاتی که نازل شد فرمود: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ،اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ، الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ، عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ، بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، انسان را از علق آفريد، بخوان و پروردگار تو كريم ترين [كريمان] است، همان كس كه به وسيله قلم آموخت، آنچه را كه انسان نمىدانست به او آموخت (علق 1 – 6). وضع انسانی اقتضاء می کند تا انسان ها مرتبا در حال آموختن باشندچرا که آموختنی ها برای انسان پایان ناپذیرند؛ حتی کسی که عالم فرض شده علم او هم محدود است و او هم در مرتبه ای (شاید بالاتر) باید مرتبا بیاموزد[۱]. اما آنچه در آیه از تعلیم الهی مقصود است علم حضوری است که برای عده کمی از برگزیدگان حاصل می شود؛ مانند آنچه در معراج پیامبران اتفاق می افتد؛ علمی که با تدرج و زمان و تکرار و تجربه بدست نمی آید، بلکه با شهود و با اراده الهی کسب می شود … وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنا عِلْماً و او (جناب خضر) را از نزد خود علم بیاموختیم (کهف 65). این همان علم اعلی ، علم لدنی یا حضوری بوده و غیر آموختنی از راه های معمول است. مانند علم کتاب برای پیامبر چنانچه فرمود: وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ، فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ، سوگند به كتاب روشنگر، (که) ما آن را در شبى فرخنده نازل كرديم [زيرا] كه ما هشداردهنده بوديم، در آن شب که هر امری بر طبق حکمت خداوند تنظیم و تعیین میگردد(دخان 3 – 4).
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا، علم منشاء قدرت ، عبودیت عارفانه و اختیار و اراده غنی شده در انسان و مبداء انتخاب صحیح است. علم راز برتری انسان از ملائکه و راز موضع تسخیری او بر بسیاری از موجودات است. خداوند ابهام و ایراد ملائکه (در آیه قبل) را با ارجاع به این واقعیت که انسان متعلم به تعلیم الهی است و آگاهی از همه اسماء دارد، پاسخ داد. معلوم می شود اگر انسان در مسیر آموختن باشد و به اسماء الهی متمسک و متثل باشد و بتواند استعدادهای خود را بالفعل نموده و شکوفا سازد و علم خود را (با تسلیم به حق و عمل) آشکار کند؛ در آن صورت غرض خدا حاصل است و ملائکه بر چنین موجودیتی سجده می کنند. ولی اگر کتمان حقیقت نماید، غفلت کند و یا رویه انکار را درپیش گیرد؛ در آن صورت راه را به خطا رفته است.
در مورد اسماء آموخته شده به آدم، می توان گفت؛ مقصود قدرت درک مفاهیم و حقایق هستی است یا به عبارتی تمام آموختنی های ممکن برای انسان است. چرا که معمولا بعد از شناخت هر شیئ ، نسبت به نام گذاری و معرفی آن به دیگری اقدام می شود و این نوعی از تصرف ابتدایی یا معرفت به آن چیز است. همچنین می توان قول المیزان را پذیرفت که معتقد است «غرض قید «کلهم»، تمامى اسمايى خواهد بود كه ممكن است نام يك مسما واقع بشود، چون در كلام، نه قيدى آمده، و نه عهدى، تا بگوئيم مراد، آن اسماء معهود است». و «علم» هم وسیله و هم گام اول شناخت خود ، شناخت حق و موضع تسلیم در برابر او و نیز موضع تسخیری نسبت به بسیاری از موجودات است.
فراز فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ، صحنه آزمایش و اثبات ناتوانی ملائکه در برابر آدم است. محور گفتگو و مجادله حق با ملائکه (مضمون همین آیه ) و انسان در آیات متعدد از جمله: قلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (بقره 11)، استدلال عقلی است که بسیار حائز اهمیت است[۲]. خداوند در هر گفتگو از حجت و بینه و استدلال حمایت و پشتیبانی می کند سنت اقامه حجت عقلی هم در حوزه تکوین و هم در حوزه تشریع جاری است. لذا انسان ها نیز موظف هستند تا در گفتگوها از منطق برهان و استدلال عقلی پیروی کنندو برهان پذیری یکی از نشانه های صداقت است. از همین رواست که می فرماید : وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً؛ به دنبال چیزی که به آن علم نداری مرو، که همانا گوش و چشم ودل همه در باره آن مورد بازخواست واقع می شوند (اسراء 36).
_
۱ – لذا از قول حضرت علی (ع) گفته شد: «الناس ثلاثة: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق; یمیلون مع کل ریح; لم یستضیئوا بنور العلم; و لم یلجاوا الی رکن وثیق »، مردم سه دسته اند: «عالم ربانی » و «آموزنده ای که بر راه نجات و رهائی است» و «مگسان کوچک و ناتوان. پیروان هر آواز دهنده ای که با هر بادی منحرف می شوند و به نور علم کسب روشنی نکرده و به رکنی محکم پناه نبرده اند» (نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار 139، ص 1146). نیز نقل شده که همو فرمود: المتعبدون علی غیر فقه کحمار الطاحونة یدور و لا یبرح و رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعة من جاهل لان العالم تاتیه الفتنة فیخرج منها بعلمه و تاتی الجاهل فتنسفه نسفا و قلیل العمل مع کثیر العلم خیر من کثیر العمل مع قلیل العلم و الشک و الشبهة؛ عبادت کنندگان بدون تفقه مانند الاغ آسیابند که همواره دور سر خود می چرخد و به جائی نمی رسد. دو رکعت نماز عالم، بهتر است از هفتاد رکعت نماز جاهل. عالم گرفتار فتنه می شود و به علمش از آن خارج می شود و جاهل گرفتار فتنه می شود و فتنه او را درهم می کوبد. کسی که عملش کم و علمش بسیار است، بر کسی که عملش بسیار و علمش کم و گرفتار شک و شبهه است، برتری دارد ( بحارالانوار، طبع جدید، ج 1، ص 208).
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است که: العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی السراب بقیعة لا یزید سرعة سیره الا بعدا؛ آن که بدون بصیرت عمل می کند، همانند کسی است که در بیابان خشک به دنبال سراب می دود که سرعت سیرش او را از هدف دورتر می سازد(همان منبع) .
۲ – در برابر ستایش علم برای انسان نیز فرمود: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ، قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانىاند كه نمىانديشند (انفال 22) ونیز فرمود: وَيَجْعَل الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ و خداوند پلیدی را برای کسانی قرار داد که تامل و تفکر نمی کنند(یونس 100).
سید حسن الحسینی