این شماره آیه 15 سوره اسراء

مقدمه: به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود. 15- مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‏کشد و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آن که پیامبری مبعوث کرده باشیم.   از آنجا که طبق بیان صریح آیه قبل، نامه عمل انسان به او ارائه شده و در نوعی داوری عادلانه و بی نظیر، خود انسان به ناگزیر تسلیم آن مى‏شود[۱]؛ مومن با تصویر چنین صحنه هایی توسط قرآن کریم، باید از قول مطابق با واقع الهی هشدارها را دریافت کند و بداند که هدایت و ضلالت منشاء نیک و بد اعمال مى‏شوند؛ اموری که در نهایت سود و زیان فرد را معین مى‏کنند. در پی آمد کار در این آیه، به علت ها در شکل گیری ارزش اعمال مى‏پردازد. انسان یا از برکت هدایت الهی به صراط مستقیم راه مى‏یابد و عمل ایمانی او با ارزش مى‏شود و یا از سر ضلالت و ایستادگی در آن، به کجراهه مى‏رود.   فراز «منِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا»؛ متضمن دو معنا ست: الف – راه هدایت یا ضلالت را بشر با انتخاب و آزادی خود انتخاب مى‏کند. از آیه، آزادی بشر برای انجام ثواب و یا آزادی او در اختیار گناه استنباط مى‏شود ب – سود اعمال خوب و زیان اعمال بد به خود انسان بازگشت دارد. نافرمانی و گمراهی به خدا آسیبی نمی زند «وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ» ﴿ آل عمران ۹۷﴾ و یا دیگرانی منتفع و مغبون از آن نمی شوند؛ «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى».   وزر و ثقل به معنای سنگینی و گناه است، آیه در فراز «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»، بیان مى‏دارد؛ هرکس مسوول اعمال خویش است. نه کسی مى‏تواند بار دیگری را بدوش بکشد و نه کسی مى‏تواند از زیر بار کرده ها و داشته های خود فرار کند .   فرع بر اصل کلی در آیه، مبنی بر انتساب عین هدایت و ضلالت به انسان، ذکر دو نکته حائز اهمیت است؛ نخست، رخداد آنچه به سود عمل انسان است شامل اموری مانند: زیاده منظور کردن خداوند در ازای حسنات در حساب عمل انسان، گذشت و غفران الهی در موارد خاص، شفاعت اولیاء الله به اذن پروردگار، حسناتی که در نتیجه باقیات الصالحات از پی مى‏آیند ودیگری، آنچه دخالت دیگرانی را در حساب و کتاب و عقوبت ناشی از آن وارد مى‏کند؛ ولی در عین حال از مسوولیت عمل انسان نمی کاهد عبارتند از: نیاکان و بزرگان گمراهی که مورد تقلید قرار گرفته اند، دوست و مشاور شریک در انحراف، عالمان و پیشوایان دینی همکار یا توجیه گر ظلم و فساد قدرت حاکم ، امامان باطل و ضلالت، بدعت گذاران در دین وبنیان گذاران سنت های غلط و امثال آن. نتیجه آن که ممکن است در ارتکاب یک گناه چندین نفر معذب باشند؛ نه یک نفر؛ لذا در مورد مداخله گران به ظلم در اعمال دیگران می فرماید آنان در حمل بار سوء دیگران شریکند : «وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ»، بارهای سنگین خود را برمی دارند و بارهای سنگین دیگری را بر دوش آن ها مى‏گذارند (عنکبوت 13)   بنابر بیان صریح فراز «وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»؛ اولا، همان گونه که بر اساس روش عقلی معمول و مطابق موازین عدل قبح عقاب بلا بیان محرز است، لذا بر اساس این آیه نیز حجت عقلی و اخلاقی فوق مورد تاکید قرار گرفته است و مجازات افراد به سبب نادانسته ها مذموم تلقی شده است ثانیا، آیه فوق، بر بی گناهی انسان تا ارتکاب تخلف بر مبنای حجت ابلاغی تاکید دارد. یعنی از این آیه و دیگر آیات موید؛ اصل برائت انسان اثبات مى‏شود[۲].   اتمام حجت الهیه در ابعاد اصول دینی مثل توحید، نبوت و معاد از راه استدلال های عقلی ممکن مى‏شود و در فروع دین با ابلاغ شریعت توسط رسول و نبی، ابلاغ حجت مى‏شود و قبل از آن عقوبتی دنیوی یا اخروی نخواهد بود. در خصوص عقوبت دنیوی، باید گفت هر گونه عقوبت دنیوی منوط و مشروط به ارسال رسول و انذار و ابشار است، تنها در صورت ادبار توام با فسق، طغیان و معصیت، مرتکبین مشمول عذاب خواهند بود.    وجود و ذات خداوند (جل و علا) از داشتن هدف منزه است، اما خلق و هستی او عمیقا غایت‌مند است؛ در این بین موجودات ذی شعور از جمله انسان نیاز به هدف داشته و برای دستیابی بدان باید تلاش کنند. این انسان است که برای رفع نامطلوب، جلب منفعت و حصول به تکامل به داشتن هدف نیاز دارد.

لذا هدایت و ضلالت اکتسابی تنها در مورد اینان معنا مى‏یابد و نه دیگر موجودات؛ چنانچه فرمود: «منِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا».   در عرصه وا نفسای قیامت، نه تنها هیچ کس بار دیگری را بر دوش نمی کشد؛ بلکه به جهت تعدیات، تضییع حقوق و بدهی ها؛ بسیاری از یکدیگر فرار مى‏کنند. در واقع ازوحشت تجسم عمل ناپسند، از خود فرار مى‏کنند؛ چنانچه فرمود:«يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ»، روزي كه انسان از برادرش و از پدر و مادرش و از همسر و فرزندش فرار مي كند (عبس34 – 36). [۳] ـــــــــــــــــــــــ ۱ -شاهدین عرصه داوری بزرگ در قیامت کبری عبارتند از: 1-  حضور عمل انسان 2 – خداوند به عنوان ناظر آرمانی که همه کار ها اعم از پنهان و آشکار نیز در محضر او به انجام می رسد  3 –  پیامبران و اوصیا، به عنوان شاهدان امت 4- زبان، دست، پا، چشم، گوش و پوست ؛ یوم تشهد علیهم ألسنتهم و أیدیهم و أرجلهم بما کانوا یکسبون؛ درآن روز زبان‏ها و دست‏ها و پاهایشان بر ضد آنان نسبت به اعمالی که مرتکب شده‏اند، گواهی می‏دهند(نور 24) 5 – فرشتگان مامور به انسان 6 – زمان و مکان ( زمین): یومئذ تحدّت اخبارها در آن روز زمین اخبار خود را بازگو می‏کند ( زلزال 7).  ۲  – از جمله ی وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً، اصل برائت انسان مستفاد مى‏شود، که به تناسب توضیح مختصری ارائه مى‏گردد. انسان ذاتا گناهکار نیست و نیاز نیست مانند آنچه در قرون وسطا و در کلیساها مطرح بود، اثبات کند که بی گناه و مبرا است، از یک نگاه، اصل برائت به این معناست که تا زمانی که اتهام شخص ثابت نشده باید بی گناه فرض شود و هیچ وظیفه ای در اثبات بی گناهی خود ندارد. موضوعی که در کلیه ادیان یهود، مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است. بنابراین، در موارد شک و تردید نسبت به مجرم بودن متهم، باید به سود او قضاوت شود و هرکس تا زمانی که گناه او ثابت نشده بیگناه است. دادگاه های قرون وسطائی در عمل با بی اعتنایی خاص خود با بی گناهی انسان برخورد کردند و در عمل اصل مجرمیت را جایگزین اصل برائت نمودند. در این راستا، توجه به حقوق و آزادی های فردی در قالب تأکید بر اصل برائت در رسیدگی های کیفری؛ اهمیت ویژه ای به خودگرفت. هر چند اعلامیه حقوق بشر 1789 فرانسه با توجه به دست آوردهای انقلاب کبیر و به تبعیت از حقوق روم. با عبارت «هر انسان بیگناه است مگر آن که بزه کاری او ثابت شود» قبلا بر اصل مذکور تأکید ورزیده بود؛ با این همه اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد درسال 1948 به منظور جلب توجه خاص دولت های عضو درماده 11 خود،  با عبارتی مشابه،  ضرورت رعایت اصل برائت را مجددا مورد تاکید قرار داد. سرانجام کنوانسیون اروپایی حقوق بشر که کنوانسیون صیانت از حقوق بشر و آزادی های اساسی نیز خوانده مى‏شود. با اختصاص بند 2 ماده 6 به اعلام اصل برائت با عبارت «هر فردی که مورد اتهامی قرار گیرد بیگناه فرض مى‏شود مگر آن که مجرمیت او به طریق قانونی ثابت گردد» اقدام نمود. “برائت” در لغت به معناى پاکى، پاک شدن از عیب، دورى، رهایى و خلاص شدن آمده است (لسان العرب، ج ۱، ص ۳۵۵- ۳۵۷) . از نگاهی دیگر، نقش اساسى این اصل، تعیین وظیفه عملى براى مکلف در صورت شک در حکم واقعی است؛ یعنى هرگاه مکلف در حرمت یا وجوب شى‏ء یا فعلى، به جهت نبود دلیل یا اجمال آن یا تعارض در دلیل شک کرد و پس از تفحص، دلیلى نیافت، علماى علم اصول به مقتضاى این اصل، به برائت ذمه و مکلف نبودن وى حکم مى‏کنند (اصطلاحات الاصول، ص ۴۶)، هرچند برخى دیگر از علماى اسلامى که به اخباریین شهرت یافته‏اند وظیفه چنین شخصى را در مورد شک در حرمت (شتهات تحریمیه) احتیاط مى‏دانند (اصطلاحات الاصول، ص ۴۶- ۴۹). مستند اصل برائت، گاه آیات قرآن و روایات است که از آن به برائت شرعى یاد مى‏شود و گاه حکم عقل، که آن را برائت عقلى مى‏ نامند (اصطلاحات الاصول، ص46 ). علماى علم‏ اصول براى اثبات اصل برائت به آیاتی استدلال کرده‏ اند؛ از جمله آیاتى که نزول عذاب الهى را متفرع بر بعث رسولان و پس از اتمام حجت مى‏داند؛ مانند: 1 – آیه مورد بحث و نیز شریفه ما کانَ رَبُّكَ مُهلِكَ القُرى‏ حَتّى‏ يَبعَثَ فى امّها رَسولًا يَتلوا عَلَیهِم ایاتنا (قصص 59 و شعراء 208 و طه 134) فرستادن رسول و نبی در این آیات، کنایه از آمدن حجت و رسیدن بیان است و اگر از این معنا به بعث رسول تعبیر شده بدان جهت است که غالب بیان ها و حجت ها به وسیله رسول انجام مى‏گیرد، بنابراین، تا حجت شرعى و بیانى به مکلف نرسیده ذمه وى در موارد شک در حرمت یا وجوب برى مى‏باشد (التفسیرالکبیر، ج ۲۰، ص ۱۷۲- ۱۷۳و فرائدالاصول، ج ۱، ص ۳۵۸و من وحی القرآن، ج 4، ص66).

بخش سوم 2 – آیه ۱۱۵ توبه، اضلال (رها شدن انسان به حال خود و یارى نشدن و سلب توفیق) را فرع رسیدن بیان دانسته است:«و ما کانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَومًا بَعدَ اذ هَدهُم حَتّى‏ يُبَيّنَ لَهُم ما يَتَّقون. بر اساس این آیه تا وقتى بیان و تکلیف شرعى به انسان نرسیده باشد، در ارتکاب مشکوک آزاد بوده‏ و کیفرى نخواهد داشت (تفسیر المنار ج 11، ص 61 ). به نظر برخى دلالت این آیه، بر برائت روشن‏تر از آیات دسته نخست است، زیرا بعث رسل که در آیات دسته اول آمده به دلالت التزامى بر بیان و رسیدن دلیل شرعى دلالت دارد؛ اما جمله «حتى یبيّن» در این آیه به دلالت لفظى این موضوع را ثابت مى‏ کند (منهاج الاصول، ج ۴، ص۳۳). روشن‏تر بودن دلالت این آیه را مى‏ توان به‏ گونه‏اى دیگر نیز بیان کرد که اگر اضلال به معناى خذلان باشد و خذلان به معناى سلب توفیق، و سلب توفیق متوقف بر بیان باشد عذاب و کیفر الهى به‏ طور مسلّم بر بیان متوقف خواهد بود. 3- آیه ۴۲ انفال که مى‏گوید: لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيّنَةٍ ويَحیى‏ مَن حَىَّ عَن بَيّنَةٍ وانَّ اللَّهَ لَسَمیعٌ عَلیم، مراد از هلاکت و حیات در این آیه، همان ضلالت و هدایت است، که مرگ و زندگى حقیقى است. بنابراین، خداوند هلاکت انسان ها را منوط به وجود بيّنه و دلیل دانسته و در مواردى که به شخص بینه نرسیده باشد، هلاکت و کیفرى نیست و در ارتکاب آن فعل آزاد است. ۳-  برای آشنایی بیشتر با صحنه تصویر شده توسط قرآن کریم، توجه به تفسیر و توصیف حضرت علی (ع) نیز حائز اهمیت است: اللهم انى اسئلك الامان يوم لا ينفع مال و لابنون الا من اتى الله بقلب سليم و اسئلك الامان يوم يعض الظلم على يديه يقول ياليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا و اسئلك الامان يوم يعرف المجرمون بسيماهم فيوخذ بالنواصى و الاقدام و اسئلك الامان يوم لايجزى والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شيئا ان وعد الله حق و اسئلك الامان يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم و لهم اللعنه و لهم سوء الدار و اسئلك الامان يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله و اسئلك الامان يوم يفر المرء من اخيه و امه و ابيه و صاحبته و بنيه لكل امرى منهم يومئذ شان يغنيه و اسئلك الامان يوم يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه و صاحبته و اخيه و فصيلته التى توويه و من فى الارض جميعا؛ اى خدا از تو مى‏خواهم امان بده مرا روزي كه نه مال نفع دارد و نه فرزند مگر قلب پاك خداوندا از تو مى‏خواهم مرا امان بده روزي كه ظالم از پشيمانى و حسرت انگشت به دندان مى‏نمايد و مى‏گويد: اى كاش من با رسول حق صلى‏الله عليه و آله راه طاعت پيش مى‏گرفتم. اى خدا از تو سوال مى‏كنم امان بدهيد روزي كه گنه كاران بسيمايشان شناخته مى‏شوند پس موى پيشانى آن ها را با پاهايشان بگيرند و در آتش دوزخ افكنند و از تو ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه نه پدرى بجاى فرزند و نه فرزندى بجاى پدر جزا و كيفر شود، البته آن روز وعده خدا حق است و حقيقت و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه مردم ظالم ستمگر عذر آن ها پذيرفته نمى‏شود و عذرشان نفعى ندارد و بر آنان لعن خدا است. اى خدا از تو ايمنى مى‏خواهم در روزي كه هيچ كس قدرت بر كسى ديگر ندارد فرمان در آن روز خاص خداوند است و از تو مى‏خواهم امان بدهيد به من آن روزى كه (يعنى: روز قيامت) شخص از برادر و مادر و پدر و زن و فرزندانش مى‏گريزد و هر كس در آن روز توجه به كار خويش از غيرش بى‏نياز دارد. بار خدايا از تو در خواست ايمنى مى‏كنم در روزى كه كافر و يا بدكار آرزو كند كه‏اى كاش مى‏توانستى فرزندانش را فداى خود سازد تا از عذاب نجات پيدا كند و هم زن و برادر و قبيله‏اش كه هميشه به حمايتش بر مى‏خواستند و هر كه در روى زمين است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات يابد. اما هرگز نجات نخواهد يافت‏ (مناجات حضرت علی (ع) در مسجد کوفه ).

سید حسن الحسینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *