این شماره آیه 18 سوره اسراء
مقدمه: به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود.
18- من كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا
آن کس که(تنها) زندگی زودگذر(دنیا) را میطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم (و به هر کس اراده کنیم) میدهیم؛ سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.
خداوند واضع و حرمت دار آزادی انسان است، بر این مبنا اگر انسان دنیا را هم بخواهد، که خلاف پسند خدا برای انسان است؛ در همان مسیر تائید مىشود. اگر بشر معصیت و نافرمانی او را هم بخواهد به او اجازه چنین رفتاری داده مىشود؛ چنانچه فرمود: من كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا.
طبق مفاد آیه مورد بحث، ضمن محفوظ بودن خواست و اراده انسان در دنیا خواهی یا آخرت گزینی، این طور نیست که هر چه انسان در این دنیا بخواهد به او برسد. در سنت الهی و نیز در واقعیت و عینیت هستی، خواست انسان با محدودیت ها و کرانه هایی روبروست. برای ادعای فوق حداقل دو دلیل وجود دارد: 1 – اراده الهی، خواست انسان نمی تواند اراده الهی را کنار بزند و در صورت تعارض، به یقین این خواست و مشیت الهی است که مستولی مىشود (مضمون آیه) 2- نسبی بودن تحقق آرزوهای بشری در این دنیا ،چنانچه با استفهام انکاری بیان مىدارد: أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى ، آیا مگر امکان دارد آدمی به همه آرزوهای خود برسد (نجم 24)؟ لذا آدمی در این دنیا تنها مىتواند به بخشی از خواست های خود برسد؛ لذا هیچ گاه خواسته های او به طور کامل بر آورده نمی شود، ضمن این که خاستگاه و ذات خواسته های او نیز حد یقف ندارد. هر چه به انسان بدهند تعلقات و نیازهای او بیشتر مىشود و بیشتر مىخواهد؛ چرا که از یک سو انسان زیاده طلب، دنیاگرا و حریص است و از دیگر سو حقوق و میدان اختیار و عمل دیگر انسان ها مطرح و محدود کننده است.
در آیات پیشین پس از یاد آوری ماموریت بی بدیل ومنحصر بفرد پیامبران، در مقوله هدایت گری انسان و تذکر به سرنوشت امم پیشین؛ به احصاء سنت های تغییر ناپذیر الهی در ارسال رسل، اتمام حجت بر انسان ها، مجازات معصیت کاران و… اهتمام ورزید. در ادامه مباحث فوق، از آنجا که همه این مسائل و اصولا قرآن کریم “هدی للناس” است، مربوط به انسان و برای هدایت اوست؛ آیات مورد بحث به نحوه استفاده انسان ها از اختیار و آزادی نسبی آنان مىپردازد و آنان را از این منظر به دو دسته کلی تقسیم مىنماید: عده ای دنیا گزینند و مصداق مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ مىباشند و عده ای نیز آخرت گزین و تجسم بخش مَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا؛ می باشند. دسته بندی فوق، از آنجاست که انسان انتخاب گر است و این واقعیت مورد تصدیق قرآن مىباشد؛ چنانچه فرمود: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان 3). در انسان شناسی اسلام، آزادی در اختیار ثواب یا گناه، پیش نیاز شخصیت انسان رو به تکامل و در حال شدن دائمی است. بافبول واقعیت فوق و ملتزم بودن به آن در عمل، ابتدا راه برای خود کم بینی، غفلت و نفوذ شیطان و لذت جویی و هر گونه قید و بند دیگر؛ در درون بسته مىشود و سپس راه برای مترفین، مستبدین و جبریون در تحقیر انسان مسدود مىگردد. ولی اگر انسان قدر، اندازه و شان خدا گونگی خود را نداند ؛ به بیراهه های گمراه کننده پناه مىبرد و اسیر سراب ها مىشود.
دنیا گزینی موضوع فراز من كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ؛ اولا، نوعی از مشی زندگی است که ارزش های درونی انسان را نظیر: عقل، وجدان اخلاقی و فطرت انسانی؛ برای مقاصد دنیوی زیر پا گذاشته مىشوند ثانیا، اوامر الهی که توسط انبیاء مرسل ابلاغ مىشوند، بویژه بصیرت و بینایی نسبت به هستی، برای آنان کان لم یکن و منتفی است. به این معنا که لازمه این راه، سقوط از انسانیت و ورود به حیوانیت و عمل به اقتضای دنیا طلبی مفرط (عمل به سبعیت و خشونت علیه این و آن و کسب مال و جاه در دنیا )، است.
در این بین البته، راه کسانی که از تقوای اولیه برخوردارند و کسانی که از انواع استضعاف رنج مىبرند و مانند آن ها، از تقسیمات فوق جداست. لذا تقسیمات انجام گرفته در آیه مورد بحث دو حد معتقدین راستین و منحرفین واقعی را نشان مىدهد و در صدد توصیف افراد خارج از آن دو (پوشش همگان) نیست؛ هر چند افراد با پذیرش نسبت در این خصوص می توانند با هر عمل، خود را به یکی از دو قطب موصوف نزدیک یا متصف سازند.
ادامه در پست بعدی… بخش اول > نواندیش (اشاره): ادامه از پست قبل
در جمله مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ، دنیا، عالم محدودیت ها، تزاحم ها و ممکنات است. از این رو بنا بر محتوا و مضمون آیه مورد بحث و دیگر آیات مرتبط، ما در هر خواست و اراده خود با چند اصل محوری روبرو مىباشیم: اول آن که اختیار آدمی یک واقعیت است دوم، ذات محدود دنیا، یک واقعیت دیگر است سوم و چهارم، جاری بودن و سیطره خواست و مشیت الهی برخواست بشر و نیز حاکمیت سنن الهی برکلیه امور است؛ چنانچه فرمود: مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ. ولی به هر حال، مضمون آیه نشان از اراده حق مبنی بر منظور کردن وسعت و رفاه در زندگی دنیوی برای دنیا خواهان دارد؛ ولی در چارچوب فوق که مىتواند اشاره به ذات محدود دنیا و نیز مشیت ها و تقدیرهای الهیه باشد .
دعوت انبیاء و دعوت قرآن کریم معنا گرایی و برخاستن از طبیعت است .حب و دلبستگی دل به دنیا نماد و نمود اصلی توجه مطلق به ابعاد مادی وجود و حیوانیت انسان است که ریشه در کفر و نادیده گرفتن حیات پر دوام و گسترده اخروی دارد. گرایش مقابل آخرت گزینی است؛ که لازمه آن باور نسبی یا یقینی به حیات پس از مرگ، هدفداری زندگی و اعتقاد به برگشت عمل به انسان دارد. ابعاد حب دنیا و ترجیح بلامرجح و عملی امور دنیوی، بر رابطه با خدا و کار برای آخرت، دو کارکرد مهم دارد: اولا، با رسالت دین و کارکرد انتظاری از آن، مغایرت تام دارد؛ لذا برای انسانیت انسان مناسبت ندارد و مومن واقعی از آن پرهیز دارد ثانیا، اختصاص تمام تعلق دل و خاطر به دنیا و کار برای آن، انسان را حقیر و کوچک مىکند و انسان حقیر و کوچک است که گرفتار فربهی سبعیت بوده و به شدت نا مطمئن است و حسب مورد، دست به هر خطا و گناهی مىزند؛ لذا از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: حبُّ الدنيا رأس كلّ خطيئه (كافي، ج2، باب حب الدنيا، ص315).
ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا، سپس دوزخ را برای او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش میسوزد در حالی که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است و این جزای من كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَة مىباشد. جهنم مورد وصف در آیه؛ به اقتضای عدل الهی مىتواند دو جهنم باشد؛ یکی جایگاه فیزیکی سراسر عذاب و عقوبت بدکاران که بر اساس اعتقاد به معاد جسمانی روحانی، واقعیت مىیابد و دیگری جایگاه واماندگان از کمال من انسانی، که این هم جهنم است؛ جهنمی که از آتش حسرت و حرمان پدید مىآید. چنانچه فرمود؛ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا، نکوهیده و رانده شده از درگاه رحمت خداوند،در آتش درون مىسوزند. در این حالت نوعی از تشبیه و اشاره وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که مجازات مورد نظر با دو تعبير” مذموم” و “مدحور” آمده، كه یکی به معنى مورد سرزنش و نكوهش قرار گرفتن و دیگری به معنى دور ماندن از رحمت خدا است، مضامینی که با فرض دوم سازگار تر مىباشند.
دنیا داری و تلذذ از نعمات الهی و بالاخره توسعه زندگی مادی کاملا بلا اشکال و غیر محرم است، بلکه در بیشتر مواقع مباح و گاه مستحب و یا حتی گاهی واجب مىشود. آنچه مذموم است، به تعبیر علامه “تعلق قلب به حيات عاجله و طلب آن، وقتى تعلق و دنياطلبى است كه فقط حيات عاجله را بخواهد، اما اگر دنيا را از اين نظر بخواهد كه وسيله نيل به سعادت اخروى است؛ اين در حقيقت دنياطلبى نيست، بلكه اراده آخرت و عقبىطلبى است”. به آخرت نمىتوان رسيد مگر از راه دنيا، لذا به هر انسانى كه اين راه را طى كند، نمىتوان دنيا طلب گفت! مگر آن كه از آخرت اعراض نموده و به كلى آن را فراموش كند و در نتيجه اراده و حواسش خالص براى دنيا شود، هم چنان كه كلمه” كان” در جمله” مَنْ كانَ يُرِيدُ” كه استمرار را افاده مىكند نيز اين معنا را مىرساند. طالب دنيا كسى است، كه معتقد به زندگى ديگرى غير اين زندگى دنيا نباشد و در نتيجه اعتقاد به نبوت و توحيد را لغو بپندارد، زيرا كه اگر اعتقاد به معاد نباشد، ديگر ايمان به خدا و فرستادگان او و تدين به دين، اثرى نخواهد داشت. چنانچه به پیامبر خویش فرمود: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ، تو هم اى رسول از هر كس كه از ياد ما روى گردانيد و جز زندگانى دنيا را نخواست به كلى اعراض كن. منتهاى علم و فهم اين مردم تا همين حد است، خدا بحال آن كس كه از راه حق گمراه شد، آگاه است (نجم 29 و30). به نظر مىرسد که آتش دوزخ، كيفر جسمانى اهل جهنم است و اوصاف مذموم و مدحور، كيفر روحانى آن هاست، برداشت فوقالبته با معاد جسمانی – روحانی هماهنگی بیشتری دارد. نیز كيفر و پاداش الهی نیز درهر دو جنبه تبعیت داشته و اهل آتش از هر دو حیثیت جسمی و روحی معذب خواهند بود.
در بررسی آیات حق در قرآن کریم مىیابیم که انسان با طبیعت و نعمات الهی، نسبت تعامل گر و بهره بردار را دارد؛ چنانچه اولا، فرمود: خلق لكم ما فى الارض جميعا، همه نعمت هاى روى زمين را براى شما آفريده است (بقره 29) و حتی بیان داشت: أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً، خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است به سود شما مسخّر کرده و نعمت های آشکار و پنهان خود را بر شما فراوان ارزانی داشته است (لقمان 20)؛ همچنین خداوند از مال به خیر تعبیر نمود و بشر را به استعمار و آبادانی زمین امر نمود. در مقابل این تحسین ها اما، دنیا را متاع ناچیز ، فانی، وسیله سرگرمی و موجب غرور و غفلت معرفی نمود: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (حديد 20) و یا در توصیف مردان حق فرمود اشتغال به تجارت و بیع آن ها را از ذکر حق دور نمی سازد: رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ (نور37 ). لذا از دنیا گزینی مذموم مورد اشاره آیه مىتوان نتیجه گرفت که سخن از كسانى است كه آخرت را به دنيا مى فروشند و براى رسيدن به ماديات نیز از هيچ خلاف و جنايتى پرهیز ندارند. از این رو فاصله از آخرت و معنا گرایی مورد سرزنش است، چنانچه فرمود: أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ، آيا راضى شديد كه زندگى دنيا را به جاى آخرت بپذيريد، متاع زندگى دنيا در برابر آخرت جز اندكى نيست (توبه38 ) .
سید حسن الحسینی