این شماره انسان در قرآن از سوره بقره آیات 30 – 39
قسمت ششم
مقدمه:
به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود.

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿36﴾

پس شیطان موجب لغزش آن ها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد و (در این هنگام) به آن ها گفتیم: «همگی فرود آیید! در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود» .

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ، شیطان با موفقیت نخستین اقدام خود علیه انسان را به انجام رساند و آدم و همسر او را به لغزش از صراط مستقیم وا داشت. آن ها را از جایگاهی که مستقر بودندخارج نمود. کار شیطان ایجاد لغزش و انحراف است او به وسیله «وسوسه» ، «استفزاز» و «همز»، با تحریک و تشویق انسان به بدی ها، به مقصود خود می رسد . بنا به همین اهمیت است که در قرآن کریم در مواقف مختلف و متعدد شیطان به انسان معرفی شده و نسبت به دشمنی شیطان با انسان تذکر و هشدار داده است. إِنَّ الشَّيْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبينٌ (اعراف22)، حتی نمونه های فراوانی از رخدادهایی که با وساطت شیطان به انجام می رسد نیز بیان داشته ؛ تا بلکه عبرت و عبور باشد.

از آیات دیگر مربوط به داستان آدم به دست می آید که شیطان برای فریب انسان تلاش بسیاری را کرده است، از جمله بیان داشت: فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدينَ، وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَکُما لَمِنَ النَّاصِحينَ ، فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ … وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبينٌ؛ سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اين كه (اگر از آن بخوريد) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند! و براى آن ها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم، و به اين ترتيب، آن ها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. … و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است (اعراف 20 – 22). لذا قرآن کریم در آیات متعدد تاکید می کند که از شرور و آسیب شیطان به خدا پناهنده شوید: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذي يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ؛ بگو : پناه مى برم به پروردگار مردم ، پادشاه مردم ، معبود به حق مردم ، از شرِّ آن وسوسه گرى که چون خدا از یاد رود بازآید و وسوسه کند ، و چون خدا یاد شود باز رود و نهان گردد . همان که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند ، چه از جنّیان و چه از آدمیان[۱] (ناس 1 – 6).

آنچه از ترتیب آیات مورد مطالعه بدست می آید، ماجرای غلبه شیطان برای ایجاد تزلزل در آدم، مربوط به قبل از القاء کلمات حق برای هدایت آدم و پیامبری اولین انسان بوده است . لذا ابتدا بیان می دارد : فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا و در آیه بعد می فرماید: فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.

فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ، آدم و همسر او از موقعیت پیشین که احیانا آن هم در محلی پاکیزه از همین دنیا بوده است، ولی همه خصوصیات دنیا را نداشته است؛ خارج شدند و به محل دنائت های دنیا هبوط نمودند[۲]. و به محل واقعی زندگی که مملو از مخاطرات است وارد شدند و این همان امتداد خواست الهی بود. چرا که آدم از ابتدا نیز برای استقرار در زمین آفریده شده بود: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً (بقره 30).
خصوصیت زمینی بودن با دشمنی و عداوت همراه است. همان مطلبی که از قبل توسط ملائکه پیش بینی شده بود: قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء . اصولا، زیاده خواهی و طمع ورزی انسان ها و ناگزیری آن ها از زندگی جمعی از یک طرف و حب دنیا و محدودیت منابع آن از طرف دیگر زندگی را در زمین با کینه ، دشمنی ، جنگ و خون ریزی و تجاوز همراه می سازد. واقعیت فوق، زیست گاه انسانی را به دو قطب ارزشی حق و باطل، زشت و زیبا ، خوب و بد و نیز به دو قطب انسانی ظالم و مظلوم منقسم می سازد.

وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ، تداوم حیات شما در زمین پیش بینی شده است. برای مدت معین زمین قرار گاه و نیز محلی برای تامین نیازهای شماست. قید «إِلَى حِينٍ» از طرفی تقدیر بهره برداری تا زمان معین است و از طرفی تقدیر مرگ و پایان پذیری زندگی دنیوی هر یک از انسان هاست .

آیات مربوط به خلقت انسان در ضمن بیان داستان، در صدد بازگویی قوانین و سنت ها یی است که محیط بر انسان هستند؛ مانند : شیطان ، هبوط نوع انسان به زمین، امکان و حلیت بهره گیری از امکانات زمین، تقدیر مرگ برای انسان ها و …. .

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿37﴾

سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است .
فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ ، احساس عمیق اضطراب آدم را فرا می گیرد او خدا را می خواند، سپس کلماتی نجات بخش به آدم ابوالبشر تلقین شد[۳]و، بر اساس آن کلمات بود که آدم دو باره متوجه به حضرت حق شده و راه توبه را برگزید. البته القاء کلمات فوق، ابلاغ پیامبری و یا متن پیام پیامبری نیست؛ بلکه پس از الهام این کلمات ، پذیرش توبه آدم و پس از هبوط دائمی او به زمین؛ آنگاه فلسفه وجودی پیامبری شکل می گیرد ؛ همان گونه که در آیه بعد توضیح می دهد.
در این که «کلمه» چیست و کلماتی که به آدم القاء شد کدامند؟ نظرات متفاوتی وجود دارد . اما به نظر می رسد، می توان به هر گونه از تجلی نعمت ظاهری یا باطنی ، مادی یا معنوی، «کلمه الله » اطلاق نمود [۴]. برای نمونه آنچه به حضرت آدم رخ نمود و سبب ارتباط مجدد و تمسک به رحمانیت و رحیمیت حق شد؛ همان کلمه الله نام گرفت. [۵]

عیسی ابن مریم نیز به همین جهت کلمه الله نام گرفت.
فَتَابَ عَلَيْهِ، خداوند توبه او را پذیرفت. توبه خود بخشی از صراط مستقیم است و آن راه انسان های جایز الخطا به سوی خداست. فرمان خداوند به استعاذه (پناه بردن به خدا) بسیار راه گشا و حائز اهمیت است؛ اگر راه توبه نبود کسی را یارای حضور در راه و در محضر او نبود. همان گونه که وحی الهی برای تدارک بازگشت انسان به خداست. در توبه با سه مفهوم «موضوع توبه»، «توبه کننده» و « پذیرنده توبه »، مواجهیم. در آیه مورد بررسی خداوند بدون ذکر موضوع توبه یا بسط چگونگی آن توسط آدم، به پذیرفته شدن توبه او اشاره می کند، که نشان از نوعی رعایت احترام وکرامت انسانی آدم در نقل داستان دارد . البته توبه دو سو داردیکی بازگشت انسان به سوی خدا و دیگری پذیرش توبه او و بازگشت خداوند به سوی انسان .

إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ از اوصاف الهی تواب بودن است که همراه شده با وصف رحیمیت خداوند و این انعام و بشارت بزرگی است برای توبه کننده. صفت تواب بودن خداوند کثرت و تاکیدی را می رساند که نشان از دوستی و محبت اوبه بندگان خود دارد. لذا در شریفه بقره می فرماید : وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ، چون بندگان من در باره من از تو بپرسند، بگو که من نزديکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا راه راست يابند( بقره 186).
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿38﴾

گفتیم: همگی از آن، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.

امرالهی بر این تعلق گرفت که آدم ، همسرش و ابلیس همگی از جایگاه و شان پیشین فاصله بگیرند و به دنیا یی فرود آیند که محل خوف (ترس) و حزن (تشویش) است و تنها عده کمی که هدایت می یابند آرامش خواهند داشت؛ چنانچه در فراز انتهایی همین آیه فرمود: فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ؛ محلی که به تعبیر سوره طه محل دشمنی و تنازع و گرفتاری است: قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ، فرمود همگى از آن [مقام] فرود آييد در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است( طه 123). دنیا مکانی است که به تعبیر ملائکه مکرم الهی محل فساد و خونریزی است، لذا از سر تعجب (در آیات قبل) بیان داشتند: أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء، آیا کسی را در آن قرار می‏دهی که فساد و خونریزی کند؟! تعابیر فوق وصف همیشگی حیات دنیایی ماست لذا نمی شود آرامش و سعادت واقعی را در دنیا جستجو کرد.[۶]

در آیات مورد بحث سخن از دو نوع هبوط است: هبوط اول، قبل از توبه آدم و همسرش اتفاق افتاد و توام با قهر و مجازات بود؛ چنانچه درشریفه پیشین بیان داشت:  فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ (بقره 36). اما در آیه مورد بحث هبوط دوم مطرح است، که پس از طی دوره اضطراب و پذیرش توبه آدم و همسر اتفاق افتاده است : قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً ؛ این هبوط البته  توام با نوعی از نوازش ، تسلی و امید دادن همراه است که می تواند تاکیدی برتداوم همان هبوط ولی با شرایط و مقتضیات جدید باشد. لذا در ادامه جمله می فرماید: فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ؛ گفتیم: همگی از آن فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آن هاست، و نه غمگین شوند. در واقع راه برای هدایت یافتگی و یا عصیان ورزی انسان گشوده شد و تا زمان معینی می تواند به راه خود ادامه دهد. چنانچه در سوره اسراء فرمود: مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا ، وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا ، كُلًّا نُمِدّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاء رَبّك وَمَا كَانَ عَطَاء رَبّك مَحْظُورًا ؛ هر که پيوسته [دنياى]زودگذر را بخواهد، هر چه بخواهيم و براى هر که اراده کنيم، در اين جا زود به او مى دهيم، سپس حهنّم را براى او مقرر مى داريم که نکوهيده و رانده شده، در آن خواهد سوخت، و هر که آخرت را بخواهد و براى آن کوششِ در خور آن را بکند و مؤمن باشد، اينانند که سعيشان مشکور خواهد بود، هر يک [از دو گروه، يعنى]اينان را و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى رسانيم و عطاى پروردگارت، ممنوع شدنى نيست (اسراء 18 – 20).

هدایت انسان مهم ترین مساله ای است که قرآن به آن می پردازد و به همین جهت برای قرآنی که کتاب هدایت است؛ انسان موضوع این کتاب می شود ( که بیان آن در اولین آیات همین سوره گذشت). هدایت الهی را می توان به سه شعبه تقسیم کرد: اول هدایت انسان با حواس و غرائز طبیعی مانند بسیاری از دیگر موجودات و حیوانات، دوم هدایت عقلی و وجدانی که ویژه انسان بوده و در دسترس همگان می باشد به گونه ای که از آن به پیامبر درون یاد می کنند، سوم هدایت انبیاء و اوصیاء الهی، کسانی که با اتکاء به وحی و علم لدنی این مهم را با اذن خدا به انجام می رسانند. هدایتی که انسان را به اوج سلام و امنیت درونی رسانده و در جوار حق قرار می دهد  فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ .

محضر عدل الهی خداوند مجازات یا عقاب بلا بیان ندارد. «بنی آدم» مانند پدر خود «آدم » در هر عصر مشمول این پیام آیه هستند. لذا در خصوص بنی آدم علاوه بر هدایت درونی خداوند برای اتمام حجت هدایت خاص خود را نیز به توسط رسولان خویش فرستادتا راه و بیراهه برای بشر قابل تبیین و باز بینی باشد؛ چنانچه بیان داشت: انا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ؛ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ؛ ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس (انسان 2 و3). و یا در همین آیه فرمود: يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ، و َالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿39 ﴾

و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.
و َالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا، کفر در برابر ایمان و همانند آن مدرج، تدریجی و نسبی بوده و امری است که در قلب جای دارد، که اگر در اخلاق و رفتار و گفتار ظاهر شود به آن «تکذیب» گویند. لذا «تکذیب» به مخالفت همراه با ستیزه، اطلاق می شود. به همین سبب مرتکب آن از نقشه تشریعی خدا برای انسان فاصله می گیرد و از صراط انسانیت بدور مانده و معذب خواهد بود أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.   

مراحل سیر حرکت آدم و همسر او، بسیار درس آموز است و قابلیت تفسیر زندگی هر یک از ابناء آدم را در خود دارد. ابتدا خداوند انسان را با بالاترین حرمت گذاری و احترام خلق می کند، از روح خود در او می دمد،  سپس تحت تعلیم خود قرار می دهد؛ ملائکه مسجود او می شوند، در جنت مملو از نعمت و آسایش او جای می گیرند، ولی او و همسرش در جریان زیاده خواهی و جاودانگی طلبی مغلوب شیطان شده و شیطان آن دو را می فریبد! آن ها به دنیا هبوط می کنند، کلمات الهی را دریافت می دارند ،
توبه می کنند ، خدا توبه آن ها را می پذیرد و فرصت مجددی به آن ها داده می شود این بار سرنوشت نهایی آن ها برای استقرار در دنیا و مواجه شدن با واقعیات امور دنیوی مانند جهالت ها، عداوت ها ، زیاده طلبی ها ، افساد در زمین و تنازع و خونریزی رقم می خورد. ولی خداوند از سر رحمت خویش بر انسان هدایت ویژه انبیاء را به یاری و کمک او می فرستد، تا  آدم و سپس بنی آدم بتوانند با اختیار و آزادی خدادادی دست به انتخاب دلخواه بزنند.

داستان آدم با تمام فراز و فرود خود، توام با آزمایش و ابتلاء در عین حال پیش بینی واقعی زندگی نوع انسان هاست. آنان که استعداد تعلیم پذیری و نیز خلیفه الله شدن را دارند؛ اما همواره عده ای از ابناء آدم هدایت یافته و به کمال می رسند و عده ای از آنان که با شیطان همراه می شوند، به حق بازگشت نداشته و به کفر و تکذیب روی می آورند! اینان البته، اصحاب همیشگی دوزخ می شوند: أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ!

____
۱  – در خصوص آشنایی بیشتر با مفهوم استعاذه و نیز محتوای دو سوره پایانی (معوذتین) به جلد اول شعاعی از قرآن مراجعه شود.

۲ – دنیا در لغت نیز به دو معنای  دنائت و ارتفاع پست (از دنی و دنائت) و یا نزدیکی (از دنو) آمده است . در آيات بسیاری دنیا نقطه مقابل آخرت قرار گرفته است ؛ مثل(بقره:86، بقره:201، آل عمران:22، نساء:77). كلمه دنيا بنا بر تعداد المعجم المفهرس صد و پانزده بار در قرآن مجيد تكرار شده است . جوهرى در صحاح گفته: دنيا به علت نزديك بودنش دنيا ناميده شده در قاموس و اقرب گفته: دنيا نقيص آخرت است. در نهايه مى‏گويد دنيا اسم اين زندگى است كه آخرت از آن دور است (قاموس قرآن ، ذیل لغت مربوط).

۳ – قرآن كریم، سراسر نظام هستی را “كلمة الله” می داند و می‌فرماید: قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی  (كهف 109 ) خدای سبحان به رسولش می‌فرماید: بگو كه اگر دریا مركّب شود برای نوشتن “كلمات” پروردگار من، پیش از آنكه كلمات الهی به پایان رسد، دریا خشك و تمام خواهد شد. سرّ این كه قرآن كریم، سراسر هستی را “كلمة الله” می داند، آن است كه هر موجودی از موجودات جهان آفرینش، “آیت” و نشانه‌ی‌ حقّ است و “غیب” را نشان می‌دهد و نهان را آشكار می‌سازد. همه‌ی‌ موجودات، با زبان تكوینی خود سخن از خداوند و اسما و صفات علیای او می‌گویند.
انسان كامل، بزرگترین “كلمة الله”. قرآن كریم، حضرت مسیح (س) را به طور خاصّ، كلمه‌ی‌ الهی معرّفی می‌كند إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْیَمَ ( نساء 171)  و این بدان خاطر است كه “انسان كامل” آیت كبرای حقّ است و هیچ موجودی نمی تواند مانند انسان كامل، خداوند را نشان دهد و از این جهت، در جوامع روایی نیز آمده است كه “نحْن الكلمات التامّات”  یعنی ما كلمات تامّه و كامله الهی هستیم(بحار، ج 5، ص 9، ح 1) – ( تخلیص از گروه دین و اندیشه تبیان – حسین عسگری از تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیت الله جوادی آملی).

۴  – نزد خداوند دعای مضطر واقعی مستجاب است. چنانچه فرمود: قل من ينجيكم في ظلمات البر و البحر تدعونه تضرّعاً و خفية لئن أنجانا من هذه لنكوننّ من الشاكرين قل الله ينجيكم منها و من كلّ كرب ثم أنتم تشركون، بگو (اي پيامبر) كيست كه شما را از تاريكي هاي بيابان و دريا نجات دهد و برهاند . او را از روي تضرع و زاري و از روي پنهاني مي خوانيد و مي گوئيد اگر خدا ما را از شدت و سختي برهاند قطعا از شاكران و سپاسگزاران خواهيم بود، بگو به آن ها خدا است كه شما را از آن تاريكي ها و از هر اندوه و سختي نجات مي دهد ولي شما براي او شريك قرار مي دهيد (انعام 63).

۵  –  کلمه الله از کلماتی است که معنای متضاد دارد. هم به معنای نعمت و رحمت الهی است و هم به معنای قهر و غضب او .

ادامه در پست بعدی… بخش چهارم > نواندیش (اشاره): ادامه از پست قبلی… بخش پنجم

۶  – از این رو نقل شده که حضرت رسول (ص) فرمودند: اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لاسحر من هاروت و ماروت، از دنیا بپرهیزید، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا از هاروت و ماروت ساحرتر است ( نهج الفصاحه 44). و یا از امام علی (ع) نقل شده که فرمود: ایها الناس ایاکم و حب الدنیا فانها راس کل خطیئه و باب کل سیئه و قران کل فتنه و داعی کل رزیه؛ ای مردم! از دوستی دنیا بپرهیزید که آن سر هر خطا و در هر بلا و مقرون با هر فتنه و کشاننده هر مصیبتی است(تحف العقول، ص 215.) . از همو نقل شده که فرمود: واعلم ان کل فتنه بدوها حب الدنیا و لاتغبط احدا بکثره المال فان مع کثره المال تکثر الذنوب لواجب الحقوق؛ بدان که آغاز هر فتنه ای دوستی و محبت دنیاست. و به مال زیادهیچ کس غبطه نخور، زیرا مال بسیار مایه گناه بسیاراست به خاطر حقوق واجبه(اصول کافی، ج 3، ص 203) . و در توصیه ای از او نقل شده که بیان داشت: ایها الناس انظروا الی الدنیا نظر الزاهدین فیها ؛ به دنیا نظر کنید مانند نگاه کردن کسانی که از آن اعراض و دوری نموده اند(خطبه 103).

سید حسن الحسینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *