این شماره آیه 16 سوره اسراء

مقدمه: به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود.   فسق در جمله‌ی «فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا»؛ کلمه ای کلیدی است. در تبیین مفهوم فسق طبق تعریف مى‏توان گفت؛ هر عملى كه عقل، آن را نادرست و ناشايست بداند، فسق است که به فاعل و عامل آن؛ فاسق گویند. اگر نافرمانى از آفريدگار جهان در قرآن و احاديث اسلامى (چنان كه خواهد آمد)، فسق ناميده شده است؛ از آن روست كه عقل، مخالفت آفريده با آفريدگار را ناپسند و نادرست مى داند. با فرض فوق، مى‏توان گفت؛ همه آياتى كه به دليل فسق، افرادى را مستحقّ توبيخ و عذاب و عامل بلا و مصيبت مى دانند، در واقع “فسق” را به معنای ناشایست های عقلی بکار برده اند. براى نمونه آیه: «وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِئايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ» و آنان كه دلايل روشن و قاطع ما را تكذيب كردند، به دليل آن كه فاسق شدند، دچار عذاب خواهند شد(انعام 49).

در حديثى از رسول اكرم (ص) در مورد نشانه هاى فسق و علائم مردم فاسق نقل شده است كه: فرمود: «أمّا عَلامَةُ الفاسِقِ فَأربَعَةٌ: اللَّهوُ وَاللَّغوُ والعُدوانُ والبُهتانُ» نشانه فاسق چهار چيز است: لهو، لغو، عدوان و بهتان (تحف العقول: ص22. ميزان الحكمة: ج8، ص3211، ح15914). نخستين ويژگى و نشانه مردم فاسق اين است كه اهل «لهو» هستند. لهو عبارت از اعمالى است كه انسان را از كارهاى مفيد و مهم باز مى دارد. دومين ويژگى مردم فاسق آن است كه اهل «لغو» هستند، سخن بيهوده بسيار مى گويند و كارهاى بيهوده فراوان انجام مى دهند. سومين ويژگى فاسقان اين است كه اهل «عدوان» يعنى اهل ظلم و تعدّى و تجاوزند و چهارمين ويژگى آنان اين است كه اهل «بهتان» یعنی دروغ و افترا ی توامان هستند .   فسق، به دليل آن كه تجسّم هوس است، حجاب عقل و قلب است؛ بنا براين، فسق(يعنى خارج شدن از مسيرى كه عقل آن را درست مى داند)، همچون ظلم، كفر و اسراف، مانع شناخت هاى عقلى است. اگر گفته شد، خدا فاسق را هدایت نمی کند؛ مقصود اين است كه در نظام آفرينش، فسق و انحراف از جادّه حق، مانع روشنگرى عقل است و با آمدن اين مانع، انسان راه رشد و تكامل خود را گم مى كند و به طور طبيعى گمراه مى شود(۱) . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. فسق و مشتقات آن 54 بار درآيات قرآن آمده است و در موارد مفهومی ذیل بکار رفته است: _فسق مانع هدايت، قرآن کریم چند بار هشدار داده كه خدا فاسقان (گناهكاران) را هدايت نخواهدكرد. وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ  (توبه 24). همچنين قرآن كريم هدايت و فسق را در برابر هم قرارداده است: فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ، آنگاه بعضي از آنان راه يافته و بسياري از آنان نافرمانند (حديد26). ـ فسق مانع قبولي عمل، قرآن مجيد مي فرمايد: قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ ، بگو: چه با رغبت انفاق كنيد، چه با اكراه، هرگز آن عمل از شما پذيرفته نمي شود، چراكه شما قومي نافرمان بوده ايد (توبه 53). قرآن تصريح كرده كه شرط قبولي عمل، تقوا است: إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ، خداوند تنها از پرهيزكاران مي پـذيرد (مائده 27). ـ فسق مقدمه انكار وحي؛ قرآن كريم دراين زمينه مي فرمايد: وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ، و به راستي برتو آيات روشنگري فروفرستاديم و جز نافرمانان كسي به آن ها انكار نمي ورزند. (بقره 99). از بين رفتن اعتبار جمعي، ازضروريات زندگي اجتماعي، برخورداری از  اعتبار اجتماعي است. قبول نشدن شهادت فاسقان دراثر ازبين رفتن اعتبار آنان از جمله این موارد است؛ چنانچه فرمود: وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ و ديگر هرگز شهادت آنان را قبول نكنيد و اينان همان فاسقانند (نور4). ـ فسق معادل خود فراموشي، به همين دليل در آموزه های دینی تاكيد فراواني برخودشناسي و معرفت نفس شده است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ، يعنى: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، مراقب خود باشيد (مائده 105) قرآن فسق را عامل خود فراموشی و نیز خدا فراموشي مي داند و به همه هشدار مي دهد؛ چنانچه فرمود: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آن ها را به «خود فراموشى» گرفتار كرد، آن ها فاسقانند (حشر 19).

قضاوت برخلاف حكم خدا، قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد: وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ و كساني كه بر وفق آنچه خداوند نازل كرده است، حكم نكنند؛ آنان همان فاسقانند (مائده 47). ـ فسق زمينه ساز عذاب استيصال، قرآن كريم در اين رابطه مي فرمايد: وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا و چون خواهيم شهري را نابود كنيم، مترفین را فرمان (و ميدان) دهيم و سرانجام در آن نافرماني كنند و سزاوار حكم (عذاب) شوند، آنگاه به كلي نابودشان كنيم (اسراء 16). ـ حقارت پذيري و پيروي از ستمگران، قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ؛ پس قومش را از راه به در برد، آنگاه از او پيروي كردند كه ايشان(در برابر خداوند) قومي نافرمان بودند. (زخرف 54). انسان با تقوايي كه تنها سر به آستان خدا مي سايد و از شيطان پيروي نمي كند، هيچ گاه ذلت و خواري نپذيرفته سر به اطاعت ستمگران فرود نمي آورد. ـ در مجموع فسق در قرآن بيشتر درباره ارتكاب گناهان كبيره به كار رفته و در عين حال در مورد كافر و منافق نيز “فاسق” اطلاق شده است. فسق به عنوان ضدارزش و مانع بسياري از اهداف انبيا به حساب آمده است. به طور خلاصه مي توان گفت: از نظر اخلاقي “فسق” مانع هدايت، خودسازي و تعالي معنوي است و اجازه نمی دهد درون از آلودگی ها پاک شود.

سید حسن الحسینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *