استاد گرامی جناب آقای ابوالفضل بهرامپور
با احترام و ادب، لازم دانستم در مورد تجویز و تشویق جنابعالی در مورد بکارگیری مجازات مندرج در آیه محاربه در مورد اغتشاشگران، مطالبی را جهت استحضار عرضه بدارم. از این که ناخواسته تکدری بوجود آید، پیشاپیش عذرخواهی میکنم.
الف – صورت مساله:
به گزارش راهبرد معاصر؛ جنابعالی ابوالفضل بهرامپور به عنوان کارشناس قرآنی تلویزیون، پنجم آذرماه در یک برنامه تلویزیونی درباره برخورد شدید با مخالفان به آیه محاربه استناد کرده و خواستار زجرکش کردن اغتشاشگران اخیر شدید. نقل شده فرمودید: «این درست نیست که میگویند معترضان یک عده جوان هستند، احساساتی شدند، مرخصشان کنیم»، … «آنها اگر احساساتی شدند چرا به نفع نظام احساساتی نشدند». خبرگزاری بیان داشته آقای ابوالفضل بهرامپور سپس با یادآوری برخورد علی ابن ابوطالب، امام اول شیعیان با خوارج گفت: «اگر ده هزار نفر را که سرباز پیاده نظام دشمنند در جامعه ایران بکشیم، افراط نکردیم. امنیت نباشه هیچی دیگر نیست. این نظر امیر مومنان است. اگر قاطعیت در حکومت نباشد و رحم داشته باشند بر دشمن، باید جمعش کنند. از این که اروپا انتقاد کند نترسید [1] ». ایشان در توضیحات بعدی و اصلاحی در خصوص صحبتهای خود فرمودند: من یک صحبت قرآنی و اجتماعی کردم، اما آن را تحریف کردند. مردم اعتراض داشتند و حرف مردم این بود که چرا گرانی ناشیانه به بار آوردید و ما را به رنج و زحمت انداختید. خود من هم یکی از همین مردم بودم و در صحنه هم حضور داشتم، اما هنگامی که دیدم اعتراض به اغتشاش تبدیل و دشمن هم از آن موجسواری کرد، کنار کشیدم. اعتراض، حق مردم است و حق دارند که از گرانی فریاد بزنند، اما مسأله ما و در واقع طرف صحبت من کسانی بود که پمپ بنزین را آتش زدند و وقتی کارگر پمپ بنزین از آنها میخواهد این کار را نکنند، او را هم آتش میزنند و یا زن و مردی که میبینند خانه آنها در آتش میسوزد و وقتی اعتراض میکنند، مرد را جلوی چشمان همسرش میکشند. یا کارگر شهرداری که حتی به آشوبگران آب میدهد و آنها را از تخریب اموال شهرداری نهی میکند، اما با سلاح او را میکشند. اینها محارب هستند و قرآن کریم هم برای محارب ۴ مجازات تعیین کرده و من اینها را بازگو کردم. حال دشمنان که دیدهاند ما دوستان آنها را هو میکنیم، از قول من نوشتهاند که باید مخالفان را قلع و قمع کرد. در حالی که این سخن قرآن حکم افراد محارب است و این حرفها فضاسازی دشمن است»[2].
ب – برای ارائه پاسخی شاید در خور، ابتدا آیه را مرور میکنیم، سپس به نقد آن میپردازیم:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ، جزای کسانی که با خدا و پیامبرش جنگ میکنند و در زمین به فساد میکوشند، آن است که کشته شوند یا بر دار گردند یا دستها و پاهایشان یکی از چپ و یکی از راست بریده شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. اینها رسواییشان در این جهان است و در آخرت نیز به عذابی بزرگ گرفتار آیند (مائده 33).
1 – به کار گیری آیات قرآن برای هموار کردن راه حاکمان اسلامی امری به غایت پر مخاطره است. چرا که مفسر علاوه بر توان تبیین آیه، نیاز به شناخت زمان خود نیز دارد؛ بویژه وقتی وارد داوریهای اجتماعی میشود. با استناد به متشابهات و ظاهر آیات قرآن برخی میتوانند علی ابن ابی طالب (ع) و امام حسین را نیز محکوم و جبهه دیگر را تطهیر کنند! از این رو، چنین استناداتی اولا، نقیض جدی دارد و محل شبهه است ثانیا، صدور حکم نابودی برای این و آن، نیاز به احتیاط خارق العاده دارد و با تقوا و عدالت و روح انسانگرایی قرآن کریم منافات دارد. بیجهت نیست که فرمود همین قرآن سراسر شفا و رحمت، برای عدهای ظالم، البته خسارت و گمراهی است: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (اسراء 82).
2 – شان نزولهای وارده برای آیه، حکایت از آن دارد که گروهى از مشركان نزد پیامبر (ص) آمده، اسلام را پذیرفتند؛ اما آب و هواى مدینه به آنها نساخت و بیمار شدند؛ بدین جهت پیامبر براى بهبود آنها فرمود: در خارج مدینه در نقطهاى خوش آب و هوا از صحرا كه شتران زكات را در آنجا به چرا مىبردند، بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آنجا از شیر تازه شتران نیز استفاده كنند. آنان چنین كردند و بهبود یافتند؛ اما به جاى تشكر از پیامبر (ص) از اسلام خارج شدند. دست و پاى چوپانهاى مسلمان را بریده، چشمانشان را كور كردند؛ سپس آنها را كشتند و شتران زكات را به غارت بردند. پیامبر (ص) دستور داد آنها را دستگیر كرده، همان كارى را كه با چوپانها انجام دادند (براى مجازات) درباره آنها انجام شود [3]. بر اساس نقل دیگرى، این آیه درباره «قطّاع الطریق» نازل شده است [4]. لذا شان نزول آیه نیز حکایت از مجازاتی ابدائی برای مسلمانان و یا از ناحیه مسلمانان برای غیر آنان نیست، بلکه بیشتر نشان از مجازات به مثل یا قصاص دارد. از این رو تعمیم این عمل ناپسند و غیر انسانی اهل کفر و دارای مجازات به عنوان حکم دینی روایی ندارد [5]. برای این آیه شأن نزولهای دیگری نیز بیان شده است. [6]
3 – هر چند موضوع آیه محاربه و فساد است، ولی اولا، در هیچ یک از مجازاتهای شرعی، بحث زجرکش کردن را نداریم و قتل صبر در فقه ممنوع شده است [7]. ثانیا، از نگاه قابل ملاحظه بسیاری از نواندیشان دینی، اصولا از آنجا که مخاطب آیات معاملات و مجازاتهای مخصوص صدر اسلام، بر خلاف آیات عبادی و اعتقادی و اخلاقی؛ ویژه بوده و قابل تعمیم به مردمان و مناسبات زمانهای دیگر نیستند. چنانچه آیات مربوط به ارتداد و محاربه و برخی از آیات جهاد از جمله آیه سیف، در همان سیاق خود باید تعبیر و تفسیر شوند.
4 – در عصر غیبت امر الهی، اعتراض به حکومتهای عرفی شده دینی و غیر دینی، حتی برای تغییر آنها (یعنی به منظور براندازی)، به معنای مقابله با خدا و رسول نیست. چه رسد به این که، فریاد آنان فریاد مظلومانی باشد که برای احقاق حق خود و یا به منظور رفع ظلم از خود فریاد بزنند [8]. حتی اختلاف و مبارزه با اولوالامر در مفهوم عام خود در هر یک از کشورهای اسلامی (مفهوم خاص در زمان حضور و مورد معصومین (ع) از محل بحث ما خارج است)؛ مطابق نص قرآن کریم در آیه 59 نساء[9] مجاز و بلامانع است. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز اعتراض آزاد در مطبوعات و احزاب و افراد را در اصول 3، 22 و 27، حق مردم تلقی نموده است و رسیدگی به تخلفات احتمالی آنان نیز با رعایت احتیاطها و امتیازاتی به عنوان جرم سیاسی در اصل 168 پیشبینی شده است. هر چند هیچگاه برای استفاده از چنین حقوقی اقدامات عملی درخوری صورت نگرفته است.
5 – در این عصر که برخلاف اقتضاء دین فطرت و سرشت ملایم و آسانگزین انسانها، حوزه اسلامی مملو از عفونت خشونت و بد اخلاقی است؛ طرح ناصواب و نابجای آیه تحریم دمیدن بر افراطی است که بر ضد اسلام و مصالح کشور عمل کرده و میکند. واقعیت جامعه شناختی آن که، جامعه ایرانی اکنون با پدیده خستگی از دین مواجه است. این در حالی است که رحمانیت اسلام اقتضاء میکند، متدینین اندیشمند به فکر بسط رحمانیت دین باشند و اخلاقیات و بردباری را ترویج کنند.
6 – چرا جنابعالی و برخی از عالمان برجسته، به اسراف در قتل در این کشور اعتراض نمیکنند؟ چرا از حقوق عموم مردم و از مظلومین در برابر اندکسالاری و فردیت مذموم دفاع نمیکنند؟ چرا از معطل ماند اغلب موارد مرتبط با حق الناس توسط حکومت اعتراض نمیشود؟ نکند آقایان بر تقدم حکومت ولایی بر عدالت نظر دارند و یا ظلم را در مواردی میبینند و در مواردی نسبت به آن تجاهل میکنند؟
7 – طولانی شدن شرایط اضطراری، نا به روال بودن امور، تقدم رویکردهای میلیتاریستی (تعیین کنندگی برخی از نظامیان برای تامین امنیت)؛ نشان از ناسازگاری ذاتی – زیستی جمهوری اسلامی با عصر جدید دارد و یا نشان از رویکردی برای چپاول و فساد عدهای خاص دارد که در مناصب اصلی رسوخ پیدا کرده اند [10]. باقی ماندن جهل ساله بر موضوع امنیت، به تنهایی برای اثبات ناکارآمدی سیستم و بر جا بودن مشکلات و انباشت آنها کافی است. عبور با سیاست و با تدبیر از امنیت است که کشور را به صلح و توسعه و رفاه مردمانش میرساند. اگر چنین نشد و مردم از فقر شورش کردند و یا برای عدل به دنبال پناهی دیگر بودند؛ آنگاه شما آنها را یاغی و مستوجب مجازاتهای آیه محاربه میدانید؟
8 – اولویت اول بودن امنیت به شیوههای ناکار آمد غیر مردمی [11]، استنباط حکم اشد مجازات زاجرانه از آیه، و تحویا آن به مجریان مجاز به انجام هر کاری برای امنیت؛ حتما پیامدی جز انحراف از حق، اسراف در مجازات و افزایش بد اخلاقی در پی نداشته و نخواهد داشت. مجازات بیگناه جنایت است. عدالت تنها مجازات گناهكار نیست بلكه هیچ بیگناهی هم نباید مجازات شود. زیرا مجازات یك بیگناه، بسیار زیانبارتر از عدم مجازات یك مجرم است. بسیاری از متدینین طرفدار حذف یا کاهش جدی اعدامها بر همین پایه استدلال میکنند. چرا بزرگان به عواقب چنین سخنانی کمتر توجه میکنند؟
9 – جواز شکنجه و مجازات مهار نشده برای حفظ امنیت، از بحرانهای سیاسی – قضایی کشور و موجب شرمساری و تاسف و البته ضلالت آفرین است [12]. تحقیر انسانها و تعرض به حقوق دیگران به نام تقدم حقوق جمع بر حقوق فرد یکی از بنیانهای حکومتهای جمعگرا، از جمله سوسیالیستهاست. این در حالی است که «فربهی حقوق فرد» اساس حقوق در دنیای جدید است. استنباط متحجرین از آیه محاربه و آیه سیف و امثال آن، رحمانیت دین و اخلاق پیامبری را در محاق برده و راه را برای سلفیون تکفیری – جهادی منحرف در اهل سنت و برای شیعیان غالی منحرف پیرو آنان به طریق دیگری میگشاید.
10 – جنابعالی و تقریبا همه مسوولین حکومتی اذعان دارند، که نارضایتیها و فشار زندگی کسانی را که بیشتر از طبقه فرودستان بودند به خیابانها کشاند. اینان حداکثر نارضایتی از وضع موجود را فریاد زدند، علیه مسوولین شعار دادند و احیانا با خاموش کردن ماشینها جادهای را بستند، در پی چنین شرایطی، فرض کنید این گزاره درست باشد که اعتراض و خشم مردم با حمله نیروهای نظامی – انتظامی به آشوب کشیده شده باشد، آنگاه با توجه به برداشتی که از آیه محاربه دارید؛ حکم شما چیست؟ البته اگر معدودی نیز با همان احساسات گرم خود دست به سلاح سرد برده باشند و جایی را هم در چند نقطه محدود به آتش کشیده باشند، آنگاه حکم شما چیست؟ البته در مواردی که گروهکهایی بخواهند جنگ شهری راه بیاندازند به طرف مردم اسلحه خود را به طرف مردم نشانه بروند و مخل واقعی امنیت باشند؛ باید با دقت شناسایی بشوند و همان تعداد دستگیر و یا مورد تنبیه قانونی قرار گیرند.
11 – شما به وضعیت پر التهاب معیشتی مردمی که مستضعفاند و فریاد آنان به جایی نمیرسد و متقابلا پاسخگو نبودن مسوولین چه پاسخی دارید؟ با تاسف بسیار باید گفت، از گفتگو، استماع احسن و اتباع احسن در نظام تصمیمسازی خبری نیست. حق مردم نیست با سیاستها پر توهم و مدیریتهای غلط، همواره محکوم به تحمل فشار سیاسی و ریاضت اقتصادی باشند. ظلم «مرارت زندگی های سخت» و ظلم «توسعه نیافتگیها» را چه کسانی باید فریاد بزنند؟ عالمان دینی ما و روشنفکران حوزه اجتماعی به چه راهی میروند؟ مگر در قرآن نخواندهاید: لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (نساء 148) همچنین مگر توانمندان فکری و جسمی و سازمانی وظیفه حمایت از ضعفا را ندارند؟ در برابر دعوت قرآن چه پاسخی وجود دارد؟ ما لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا (نساء 75). چرا به جای این همه وظایف مسلم بر زمین مانده، تنها سرکوب و اشد مجازات تجویز میشود؟ چرا به رویه اصلاحناپذیری که نتیجه آن افساد است؛ اعتراض نمیشود. پیام حکمرانی الهام گرفته از دین اصلاح دائمی و دفع افساد است، چنانچه از زبان موسی (ع) در راهبردی فرمود: وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (اعراف 142).
در پایان از تصدیع پوزش میطلبم و امیدوارم فضای تاریک، تکدر آور و رنج دهنده موجود؛ با صفای صدق و امانت داری و الطاف الهی روشن گردد.
و السلام علی من اتبع الهدی. (طه 47)
13/9/98 سید حسن الحسینی
[1]راهبرد معاصرhttps://rahbordemoaser.ir
[2] – https://tabnakjavan.com/
[3] مجمع البیان، ج 3، ص 291.
[4] همان و نیز علی خراسانی، دائرةالمعارف قرآن كریم، جلد1، ص400
[5] به گفته فخر رازی این آیه درباره قوم بنی اسرائیل نازل شد؛ زیرا در کشتن مفسدان زیادهروی کردند (فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۴۵) همچنین راهزنان، دزدان کاروان حج و زیارات، مشرکان و پیمانشکنان از دیگر کسانی بودند که به عقیده برخی آیه محاربه درباره آنها نازل شده است. بنا بر نقل علامه طباطبایی، روایات شأن نزول این آیه در شش کتاب معتبر اهل سنت نیز با کمی تغییرات آمده است (برای نمونه نگاه کنید به: طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۹۱؛ خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۰۳؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۴۵ همچنین فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۴۵. – طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۹۱؛ خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۱۰۳؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۱۱، ص۳۴۵. و طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۳۹۰ش، ج۵، ص۳۳۳.
[6] تفاسیر مختلف، از جمله تفسیر یک جلدی ابولفضل بهرامپور ذیل آیه مربوط.
[7] در این خصوص واکنشی داشتهایم. به تعبیر آقای کاظم قاضیزاده (استاد حوزه)، مجازات قتل برای محاربین امری قطعی و مطابق با آیات و روایات و احکام شرعی تلقی میشود، ولی بحث زجرکش کردن محارب عملی غیرانسانی است. https://plus.irna.ir/news
[8] آخرین وصیت امام حسین (ع) به فرزندشان که در حقیقت آخرین وصیت ایشان به شیعیان و بلکه بشریت است را چنین نقل کرده اند: یا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ، ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کنندهای به جز خداوند ندارد، بر حذر باش (الکافی،ج 2، ص 331).
[9] يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا؛ ای اهل ایمان، فرمان خدا و رسول و فرمانداران (از طرف خدا و رسول) که از خود شما هستند اطاعت کنید، پس اگر در چیزی کار به نزاع کشد آن را به حکم خدا و رسول بازگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار برای شما بهتر و خوشعاقبتتر خواهد بود (نساء 59).
[10] البته معتقدم قرآن کتاب اصلی مسلمانان معجزه باقیه محمدیه است و مسلمان میتواند با استنباط درست و روز آمد از آن زیست مومنانه در هر زمانی داشته باشد.
[11] بر خلاف قرون وسطا و بر خلاف صدر اسلام که محور رقابت و امنیت قدرت نظامی بود، امروزه رقابت و امنیت دائر مدار علم، تکنولوژی و اقتصاد است و تامین امنیت از روشهای قدیمی نه تنها تامین کننده منافع ملی نخواهد بود بلکه موجبات عقب ماندگی کشور را فراهم میآورد.
[12] – قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، بگو: ای اهل کتاب، چرا اهل ایمان را از راه خدا باز میدارید و اهل ایمان را به راه باطل میخوانید در صورتی که (به زشتی این عمل) آگاهید؟! و (بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست (آل عمران 99).