انسان در کشاکش تنازع بین ادیان
این روزها شاهد کشتار وحشیانه و وسیع امواج انسانی در اسرائیل و فلسطین هستیم. هر طرف مدعی است، از حقوق حتمی خود دفاع میکند. اما در این بین، انتقام بیمهار و غیرانسانی اسرائیل از همه مردم غزه، نه تنها غیرقابل دفاع که جنایت علیه بشریت است و قطعا محکوم است و دنیا جدای از منطق بنیادگرایی راست حاکم بر اسرائیل و جدای از منطق نابودی اسرائیل که توسط بنیادگرایان اسلامی ارائه میشود؛ باید با مرجعیت سازمان ملل، راه حل دو کشور مستقل را مورد توجه و پیگیری قرار دهد.
با تاسف باید گفت، انگیزه و قدرت محرک ستیزهگری و کشتار دو طرف، افراطیون بنیادگرای دو دین بزرگ جهانی یهود و اسلام است. ویژگی اصلی بنیادگرایی دینی، «انسانزدایی از انسان» است. مکاتب رادیکال انسان را خادم دین و دین را مخدوم میخواهند! و این انحراف بزرگی است که در طول تاریخ به نام قدسیت دین و قدسیت امر رهبران آن، به وجود آمده است. از دیگر سو، ادیان رادیکال و بنیادگرا «از دشمنان نیز انسانزدایی» میکنند! برای نمونه، در اقوال و روایات مورد پذیرش جهادیون اسلامی، نابودی کفر و شرک با نابودی تمام کفار و تمام مشرکین هدف میشود! در یهودیت نیز یهود قوم برتر و برگزیده جهانیان تلقی شده و آنان حق سیطره بر دیگران را دارند! در این دو گزاره به آنچه اهمیت داده میشود، فقدان مدارا و عدم تحمل دیگری، آموزه اصلی است. محصول و غایت این منطق، به معنای تنازعات بیپایان دینی است.
نتیجه آنکه، تا زمانی که این منطق حاکم بر اندیشه و رفتار دو طرف درگیر توسط مصلحان و با سیطره عقلانیت؛ اصلاح نشود؛ امید آن نیست که تلاشهای انساندوستانه سازمان ملل و آزادیخواهان حقیقی به جایی برسد.
به امید گشایش موقت سیاسی و گشایش میانمدت و بلندمدت عقلانیت و مدنیت بر اصلاحگری دینی بر منطق مملو از احساسات و توهمات فربه بنیادگرایی.