بعثت و اسلام نخستین، همزمان با طرح ایمان به خدا برای هر فرد، وضع «اخلاقی» و شرایط «مادی» مردمان را بهبود بخشید.
این یادداشت به برخی از آسیبهای پسینی در موضوع بعثت و پیامبری میپردازد. به باور مسلمانان شروع پیامبری، از برانگیختگی به رسالت (بعثت) آغاز میشود. تاریخ این رخداد در بین اکثری مسلمانان، (حدود ۵۷۰ میلادی – ۶۳۲ یا بعد از ۶۳۴ میلادی) در ماه رمضان ده سال قبل از هجرت و در سنین حدود چهل سالگی و بیشتر حضرت محمد (ص) است. آیاتی نیز در قرآن کریم که نزول قرآن را در شهر رمضان دانستهاند، این باور را تائید میکنند. اما برخی از جمله شعیان نیز بنابرادله خود، تاریخ این رخداد بزرگ را بیست و هفتم ماه رجب همان سال میدانند. اختلاف فوق، مانند بسیاری دیگر از اختلافات، به نوعی اختلاف تاریخی است و انحرافات بعدی را توضیح نمیدهد.
بعد از دوران درخشان و تمدنساز صدر اسلام، که امت را از وضعیت سراسر خرافه و سیاه جاهلیت به سوی نور علم و هدایت فراخوانده و عبور داده؛ همزمان وضع «اخلاقی و مادی» مردمان را نیز بهبود بخشید. آموزهها و تعلیمات همین پیامبر اما، به مرور راه افول و اختلاف را پیمود و فقر و توسعه نایافتگی نصیب مسلمانان شده است! این رخداد دگرگونساز علل و عوامل متعددی داشته که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. اسلام نخستین، به غایت «فردی» بود. آن اسلام برای تقویت ایمانیات مردمان تعریف شده بود و موضوع آن «فرد» بود و نه «جمع». فردیت فوق با فردیت اخلاقی متفاوت است. اسلام با فردیت اخلاقی یا همان منیت، حتما مخالف است. در مقابل اما، میتوان ادعا کرد دین کاملا، با فردیت حقوقی و اصالت حقوقی فرد (اعم از مومن یا غیرمومن) موافق است. البته پیامد فربهی فردیت، کرامت و عاملیت انسان است. این موضوعی بوده که با جریان ریشهدار خداشاهی شرقی و تقدسگزینی حاکمان، در تعارض بوده است و این تعارض دقیقا مهندسی تغییرات و انحرافات بزرگی را در دین به وجود آورد. البته، عاملان این رویکرد واژگونهخواه؛ جهل و تقلیدهای کور مردمان و برخی از حاکمان و علماء سوء بودهاند.
2. اصول اسلام نخستین، عبارت بودند از سهگانه: «توحید»، «معاد» و «عمل صالح». ادعایی که آیات زیادی آن را تصریح کردهاند. اما تمایز طلبیهای مذهبی این اصول را به گونهای دیگر تفسیر و ترویج نمودند و اموری متفاوت را تعبیه و آنها را جایگزین کردند!
3. اسلام نخستین، اسلامی مملو از معنویت و رحمانیت بود. اما بعد از آن و به مرور، اسلام معطوف به قدرت، جبریون، جهادیون، اخباریون، سلفیون و اشعریون را ایجاد و ترویج نمودند! و از اسلام انسانگرا و مردمگرا؛ اسلامی خشن، ضد انسان و فارغ از حقوق و رفاه برای او تعریف کردند!
4. اسلام نخستین پیامآور صلح، آزادی و آگاهی بود، اما با تحریف معنوی دین و قرآن، اولویتها و ماموریتهای اصلی همانند تزکیه نفوس به حاشیه رفت و های دیگری برای تامین اغراضی که در هر دوره به گونهای تعریف میشد جایگزین شد. ازاینرو، به مرور از امامت شایستگان، به حاکمیت سفلگان رسیدیم و از امامت عقل، به فردمداری و اندکسالاری.
5. محصول و نتیجه اسلام نخستین، هیچگاه تنها محدود به وعدههای اخروی نبود. مطابق آموزههای صریح اولیه، بهشت از همین دنیا ساخته میشود و بهشتیان از همین دنیا، از بهشت بهرهمندند! اصولا، عمل صالح برای بروز اصلاحگری بوده است. نتیجه آن که، حاکمیت حقیقی دین به دور از شعارهای سیاسی و غوغا سالاریها، معادل نفی و دفع عملی فساد و معادل بروز صلاح و سداد فردی و اجتماعی بوده است. لذا پیام همه شرایع ابراهیمی، همان است که موسی(ع) خطاب به هارون به عنوان جانشین خود بیان داشت: أَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ، تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیشگیر و پیرو راه اهل فساد مباش (سوره اعراف، آیه 142). ازاینرو، دینی که معطوف به انسانگرایی، جذب منافع مردمان نباشد و ارتباط منطقی و تداومی دنیا و آخرت را قطع نموده و سعادت را فقط اخروی تفسیر کند، حتما از اهداف اولیه دور شده و مورد نظر و رضایت بنیانگذاران اولیه نبوده و نیست. شرح این گفتار همراه با بیان مستندات مربوط، شاید برای فرصتی دیگر.