این شماره انسان در قرآن از سوره بقره آیات 30 – 39
قسمت چهارم
مقدمه:
به مناسبت ماه نزول قرآن، آیه یا آیاتی از قرآن از تفسیر شعاعی از قرآن انتخاب شده که در سی شماره تقدیم حضور می شود. امید است؛ مفید واقع شود.
قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿32﴾
فرشتگان عرض کردند: منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.
در این آیه فرشتگان در برابر امر خداوند مبنی بر گرامی داشت انسان به فزونی علم، تسلیم و منقاد شدند و با ادب کامل گفتند: « سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ »؛ خدایا فعل تو از هر گونه شبهه ی جهل و خطا منزه است. خدایا بجز آنچه تو به ما آموختی ما چیزی نمی دانیم و ادعای بیش از علم را برای خود منتفی دانستند. این ادب و صداقت البته شان برخورد مقربان است.
به تعبیر تفسیر بیان ، علیم به معنای کامل در دانش و آگاهی است و حکیم به معنای کامل در عمل است. لذا خداوند هم از منظر دانش و علم منزه است و هم از منظر کتاب رفتار. به این ترتیب ملائکه با ذکر إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ، تسبیح خود را تعلیل نمودند.
تفاوت آشکار ملائکه با ابلیس در این بود، که ملائکه به سرعت و با ادب در محضر الهی به خطای خود اقرار کرده و تسلیم منطق و خاضع در برابر انسان شدند. اما ابلیس چنین نکرد، او نه تنها استدلال عقلی را نادیده گرفت، بلکه به اتکای برتری خویش رجوع به خدا نداشت[۱]. او با عصیان و عصبیت خویش و با اتکای به قدرت دانسته های خود نقشه دشمنی با انسان و انحراف او را ارائه داد!! قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، [شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مىبرم(ص 82). چنانچه موفقیت های بسیاری هم در راه خود که انحراف و انصراف انسان ها بود، بدست آورد. به طوری که موفقیت او حتی (در آیات بعد) در خصوص اولین انسان ها (آدم و همسرش) گزارش می شود: فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ(بقره 36).
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿33﴾
فرمود: ای آدم! آنان را از اسامی (و اسرار) آگاه کن. هنگامی که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمان ها و زمین را می دانم؟! و نیز می دانم آنچه را شما آشکار می کنید و آنچه را پنهان می داشتید!
پس از گفتگوی خداوند و ملائکه، در آیه مورد بررسی مخاطب خداوند انسان می شود. خداوند می فرماید اینان را به اسماء آگاه کن. از چیستی و حقیقت اسماء آگاهی و اطلاع قطعی در دست نیست؛ آنچه وجود دارد احتمالات گوناگونی است که توسط مفسرین گران قدر داده شده است. آنچه که مهم و مبنا ست نوعی محاجه علمی و هم آورد خواهی مطرح می شود و سرانجام حجت استدلال است که نتیجه را در محضر حق روشن می سازد.
همین که آدم قابلیت و ظرفیت علمی انسان را به نمایش گذاشت و پیروز شد ، ملائکه همان گونه که در آیه قبل اشاره شد، قانع و تسلیم شدند. در این فراز از آیه این خداست که می فرماید: أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ، به این معنا که خداوند اشراف علمی حتی به غیب آسمان ها و زمین دارد و نیز در ادامه فرمود: وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ، خداوند به درون سینه های شما (ملائکه) و آنچه را که آشکار یا پنهان می کنید؛ آگاه است.
وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ، علم خدا به «ما تبدون» می تواند همان عبودیت و تسبیح حضرت حق باشد که ملائکه بدان شهره اند. چنانچه کتمان مورد اشاره در وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ، می تواند وجود ناخالصی پنهان در بین آنان که همان ابلیس است؛ باشد؛ موضوعی که در آیه بعد بدان اشاره می شود. ابلیس از ملائکه بود و اگر در سوره کهف فرمود ابلیس از جن است[۲] و به غلط هم عده ای برای اثبات پیش داوری خود مبنی بر عصمت ملائکه که دلیلی برای تعمیم آن در دست نیست، شیطان را از گروه جنیان دانسته اند! در حالی که جن در آیه مورد استناد اصولا به معنای استتار و پنهانی و نادیدنی است[۳]. به هر حال صراحت امر پروردگار به ملائکه برای سجده (اسجدوا) و نیز گزارش از عملکرد آن ها و استثنای واقع شده از بین آنان (فَسَجَدوا اِلاّ اِبْلیسَ) نشان می دهد که ابلیس از ملائکه بوده است.
۱ – قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ، فرمود پس از آنجا [بهشت يا آسمان] پايين رو كه تو را نرسد كه در آن بزرگى بفروشى، بيرون شو كه تو خرد و خوارى (اعراف 12).
۲ – وَ اِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدوا لاِدَمَ فَسَجَدوا اِلاّ اِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِه… ؛ وقتی که به فرشتگان فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، پس سجده کردند، جز ابلیس که از جن بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید… (کهف 50).
۳ – گروه های موسوم به جن را در قرآن مانند گروه های انسان در سه گروه «سابقون مقرب، اصحاب شمال و اصحاب یمین» می توان دسته بندی نمود: 1 – موجودات نا مرعی که در اوج شکوه هستند و اینان همان ملائکه هستند (و شیطان نیز از اینان بوده است) 2 – موجودات نا مرعی که در اوج انحطاط و رذالت اند و شیطان نامیده می شوند (البته عنوان شیطان به بخشی از انسان های شرور هم تعلق گرفته است) 3 – گروهی از موجودات نا مرعی متوسطین از دو گروه و بین آن دو گروه قرار دارند. اینان جن به معنای خاص هستند، که سوره جن نیز به معرفی آنان می پردازد ( برای مطالعه بیشتر ر ک به : تفسیر مشکات).
سید حسن الحسینی